در طلب

ساخت وبلاگ
یک. در این شغلی که دارم، یکی از کارهایم این است که به همراه همکارم برویم به جاهای مختلف و برایشان راجع به موضوعات مختلف فرهنگی ارائه بدهیم. دو روز پیش رفته بودیم یک مدرسه سر کلاس سوم و چهارم ابتدایی. معلم‌شان به ما گفته بود که تازگی‌ها هر موقع حرف از سفید و سیاه می‌زند چندتا از بچه‌ها از جا می‌پرند که این نژادپرستانه است. من و همکارم اسلایدهایی آماده کردیم و رفتیم سر کلاس که درباره‌ی نژادپرستی حرف بزنیم. همان ابتدا یک ویدئوی فوتبال پخش کردیم و قرار بود این اسلاید را من ارائه دهم. بچه‌ها رونالدو و مسی و نیمار را دیده بودند و از خوشحالی سر جایشان بند نمی‌شدند. شروع کردم سؤال پرسیدن که چه کسی در تیم بازی کرده و چطور باید در تیم بازی کرد و از این مسائل. در نهایت پرسیدم کدام مهم‌تر است؛ اینکه گل بزنیم یا اینکه تیم‌مان برنده شود؟ یک پسر سودانی ته کلاس گفت اینکه گل بزنیم. گفتم اگر گل بزنی ولی تیمت ببازد چه؟ چیزی گفت شبیه به اینکه گور پدر تیم، من می‌خواهم گل بزنم و من مانده بودم چه جوابی باید بدهم. دو. دیروز داشتیم برای یک کلاس در دانشگاه ارائه می‌دادیم، البته نه برای دانشجویان دانشگاه. آدم‌های سر کلاس آمده بودند دو ماه دوره‌ی دستیار آموزشی را بگذرانند تا مدرکی بگیرند و بعداً مشغول کار شوند. رفته بودیم درباره‌ی موضوعات فرهنگی مربوط به کارشان برایشان ارائه دهیم. یکی از اسلایدها مربوط به چالش‌های مهاجرانی است که تازه به کانادا آمده‌اند و بیشتر کلاس هم همین مهاجران بودند. یکی از موضوعات، بحث سلامت بود و گفتم که کسانی که تازه آمده‌اند هنوز نظام سلامت اینجا را نمی‌شناسند و اگر مریض شوند نمی‌دانند باید چه کنند و الخ. یکی از دخترهای مهاجر دستش را بلند کرد و گفت پسر کوچکش از وقت در طلب...
ما را در سایت در طلب دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8khialedast7 بازدید : 30 تاريخ : شنبه 29 مهر 1402 ساعت: 12:58